غزل مصیبت
من آماده ام با اشک چشام سر جاده ام
محیا شدی برای سفر میری کربلا من و هم ببر
امام زمان امام زمان
جلو خیمه ها صدا کن من و
جلو عمه ها فدا کن من و
من و مادرم غلام تو کرد
بابام بچش و به نام تو کرد
من و با خودت ببر کربلا
بشم پاسبون دم خیمه ها
مراقب باشم تموم شبا