متن اشعار مداحی حاج محمود کریمی شب سوم محرم 93
غزل امام زمان
روزا بی قراری شبا گریه داری
بمیرم برات که کسی رو نداری
سرت رو رو شنش بزاری
روزا بی قرارم شبا گریه کارم
برا دیدن تو لیاقت ندارم
سرم رو کف پات میزارم
اگه کور کورم اگه از تو دورم
می خوام امشبی که تو دریای نورم
دلم رو با اشکام بشورم
تو آقای مایی میدونم میایی
شهیدامون امشب با تو کربلایی
میایی تو صاحب عزایی
نوایی نوایی امون از جدایی
چشام تاره تاره بابا جون کجایی
غزل شهادت حضرت رقیه
نوایی نوایی امون از جدایی
چشام تاره تاره بابا جون کجایی
خرابه شده کربلایی
ای بابا بابا
دلم خون خون دلم تنگه تنگه
هنوز داره یک شهر با بچت میجنگه
تو موهام پر از خورده سنگه
وقتی سرت و بر روی یک نیزه جا گرفت
شلاق هم سراغ من و عمه را گرفت
آن نیزه ای که زیر سر تو نشسته است
آخر تو را ز دست من و عمه ها گرفت
از شمر سهم مادریم را گرفته ام
یک پهلوی شکسته توان مرا گرفت
از بین نیزه پیر زنی گیسوی مرا
با بغض چند ساله ی تو بی هوا گرفت
با خطبه های عمه دلم قرص شد پدر
باید دهان عمه مان را طلا گرفت
چشم عمو به داد من و معجرم رسید
حیف از دو گوشواره که یک بی حیا گرفت
از سنگ پشت بام سرم درد میکند
از ضجه های من صدا گرفت
گفتم دعا کند کمر زجر بشکن
با یک دل شکسته چه دیدی دعا گرفت
من هر قدر ناله زدم بیشتر زدند
از من نفس عدوی تو با ضرب پا گرفت
مجنون شبیه طفل تو شیدا نمی شود
خواهم ببیوسم از لبت اما نمیشود
باشه کنج تنور و تشت طلا رفتی خونه ی ما نیومدی
زمینه 1
بسم الله ای روح البقا بسم الله ای شیرین لقا
بسم الله ای شمس و ضحی بسم الله ای عین الیقین
پوشیده چون جان میروی اندر میان جان من
سرو خرامان منی ای رونق بستان من
چون میروی بی من مرو ای جان جان از تن مرو
از چشم من بیرون مشو ای مشعل تابان من
بسم الله ای روح البقا بسم الله ای شیرین لقا
بسم الله ای شمس و ضحی بسم الله ای عین الیقین
زمینه 2
وای وای وقتی که میدیدم عمم رو زیر تازیونه ها
وای وای وقتی که رو نیزه سنگ خوردی از رو بوم خونه ها
وای وای وقتی از رو نیزه افتادی رو خاکا
وای وای وقتی از رو نیزه دیدی من و بابا
وای وای تا اسم تو رو بردم
وای وای سیلی و لگد خوردم
وای وای من با هر قدم مردم
وای وای ذره ذره جون دادم
وای وای از رو ناقه افتادم
وای وای اسم رفته از یادم
-------
وای وای وقتی که لرزیدم از شرم اون چشمای بی حیا
وای وای وقتی که میبندن سرها رو رو نیزه ها
وای وای از دست نامردا تو کوچه و بازار
وای وای از سیل اشکای این گریه ی زار زار
وای وای تا اسم تو رو بردم
وای وای سیلی و لگد خوردم
وای وای من با هر قدم مردم
-----
وای وای وقتی که میپیچید زنجیرم دور این گلوی من
وای وای وقتی که سر نیزه سرخ میشد با خون عموی من
وای وای پیرم کرد درد این زنجیر رو دوشم
وای وای از درد سیلی و زخم روی گوشم
وای وای این چشما دیگه تاره
وای وای از زخمای گوشواره
وای وای از این معجر پاره
واحد
میدونی چرا صورت من شده کبود عمو نبود
میدونی چرا موهام گرفته بوی دود عمو نبود
میدونی چرا رمق تو زانو هام نبود عمو نبود
میدونی چرا رفتم محله یهود عمو نبود
عمو نبود عمو نبود
به خدا که آتیش روی چادرم نبود عمو که بود
یه دونه موی سفید روی سرم نبود عمو که بود
به خدا که دستی پی معجرم نبود عمو که بود
کسی توی صحرا پی گوشوارم نبود عمو که بود
عمو نبود عمو نبود
حالا که سرم روی خاک این خرابه هاست عمو کجاست
حالا که روی لبام همش خدا خداست عمو کجاست
حالا که حرم تو ازدحام دشمناست عمو کجاست
حالا که همش رقیه زیر دست و پاست عمو کجاست
عمو کجاست عمو کجاست
بی تو همه افتادن به این روز سیاه عمو بیا
بی تو منم و محلیه یهودیا عمو بیا
داره میکشه من و نگاه شامیا عمو بیا
غرور من و کشته دست بی حیا عمو بیا
عمو بیا عمو بیا
شور
یا خامس آل الله مولا اباعبداالله
ذکر ذرات عالم لبیک یا ثارالله
تو جان من هستی جانان من هستی
من بی سر و پا و سامان من هستی
-------
من بی تو بی تابم بی تابم من
دل تنگ و بی تاب مهتابم من
تویی که دریایی دریایی تو
من بی تو مردابم مردابم من
علمت علم عشق حرمت حرم الله
یا سید المظلوم لبیک یا ثار الله
-------
هوا هوای تو زندم برای تو
عالم همه عبد دولت سرای تو
مهمان تو هستم با شهیدان و روح الله
یا سید الشهدا لبیک یا ثار الله
-------
چه عالمی داره این شیدایی
من مست و مجنون و تو لیلایی
میون دربارت نا چیزم من
عالم همه عبد و تو آقایی
من بی تو هرگز هرگز من بی معاذ الله
من بیعت کردم با تو لبیک یا ثار الله
تایپ : مجتبی نظری پور
منبع : وبلاگ شعر و سبک shear.blog.ir