متن اشعار مداحی حاج محمود کریمی شب چهارم محرم 93
روضه 1
مایل نمی شوم که ز من راه کج کنی
ما را امامزاده کنی میل حج کنی
یک بار رو زدم به تو این است پاسخت
حیف از تو نیست با من دل خسته لج کنی
زینب بساط کرده تو چیزی از او بخر
بهتر که رفع این همه عسر و هرج کنی
آه ضعیف زود اثر میکند بترس
با رد من چگونه به کارت فرج کنی
انصاف ده کدام یک از ما شکسته ایم
من حاضرم معاینه ی رج به رج کنی
من با تو در مذاکره داخل نمی شوم
کوشش مکن به غیر تو مایل نمی شوم
حرف از شدن مگوی که دیگر نمی شوم
بی دل تر از تو ام که مقرر نمی شوم
پنجاه و چهار سال بزرگت نموده ام
انصاف ده برای تو مادر نمی شوم
خواهر نبوده ای که ببینی چه میکشم
حال مرا مپرس که بهتر نمی شوم
گر زندگی دوباره بیابم به دهر دون
سوگند بر برادر خواهر نمی شوم
من هر چه هست دختر زهرای اطهرم
با من نگو به نجمه برابر نمی شوم
من در نیابت از جگر اخضرم هنوز
یادت بماند این که تو را مادرم هنوز
من ذوالفقار دارم و حیدر شمایلم
یعنی دل دو نیم بود تیغ کاملم
با دست رد به سینه ی زینب مزن حسین
من نامه نیستم که زنی مهر باطلم
جعفر اگر دو بال فضیلت گشوده است
من با دو بال خویش به اوج فضایل است
اصلا چرا به روزه ی شک دار رو کنیم
میدان نرفته ذبح کن اینجا مقابلم
این مسئله برای دو مجهول مطرح است
پس حل کن این معادله را در مسائلم
من بهر تو دو بحر مطهر کشیده ام
یعنی دو بار جام تو را سر کشیده ام
روضه 2
من زینبم که بر جگرم هست آذرم
من از خلیل در صف قربان جلو ترم
موسی یم چو سینه ی سیناست سینه ام
مو سایم و جبین به پای دلبرم
بر چادرم ز کشته ی هر کس نشانه ایست
از اکبر و قاسم و هم عون و جعفرم
اما ز خون این دو نبندم به سر خزاب
تا فکر رویشان رود از دیده و سرم
بر زینبت ببخش اگر بی بضائتم
شرمنده ام که نیست به بر طفل دیگرم
چه خوب شد که نیامد ولی غروبش دید
سر دو تازه جوان روی نیزه دیدن داشت
زمینه 1
الا یا ایها الساقی جوابی خواهش من را
بده از جام مشتاقی شراب مرد افکن را
بریز از گوشه ی سحبا شرابی از خم بالا
که با یک جرعه اش بیاندازد تهمتن را
تو خورشیدی و من کورم تو نزدیکی و من دورم
بیا و با نگاه خویش درمان کن ندیدن را
چو چشم خویش وا کردم هوای کربلا کردم
به گوشم با اذان گفتن تکلیف معین را
خدا را شکر یا مولا شده تقسیم بین ما
ز تو منت گذاری و ز من منت کشیدن را
من بیچاره مدیون امیرالمومنین هستم
دخیل بند نعلین یل ام البنین هستم
بسم الله ای روح البقا بسم الله ای شیرین لقا
بسم الله ای شمس و ضحی بسم الله ای علم الیقین
کیست این این کسیت این آیات قرآنیست این
این نور ربانیست این گوهر جانیست این
این عشق طوفانیست این
بسم الله ای خون خدا بسم الله ای شهد بلا
ای ساکن کرب و بلا یابن امیر المومنین
زمینه 2
تو غم این حرم و داری غربت مادرم و داری
من غم رفتنت و دارم اختیار سرم و داری
وای میبینم پریشونی
من رو قابل نمیدونی
که دارم دو تا قربونی
تنها تنها تو میدونی
ارباب گلای من شدن بی تاب برادر جان من و دریاب من و دریاب
من تو عشقت سهیمم پای عشق قدیمم
آه ای دار و ندارم ای سلطان کریمم
---------
با میافتیم به پای تو ما میگیریم عبای تو
ما میمیریم برای تو جون عالم فدای تو
بستم دخیل این دل خستم به دامان تو دستم
بی قرار دل من
ای دلدار دل من
بر من فرمان بده
فرماندار دل من
تو غم لشکرت و دیدی رفتن اکبرت و دیدی
اذن بدی تا خود قیامت آبروی من و خریدی
---------
ما لب تشنه تو دریایی ما مجنون و تو لیلایی
ما هستیم و تو تنهایی ماییم بنده تو آقایی
پیر شد سپاه تو زمین گیر شد ببین زینب چقدر پیر شد
آه مگه خواهر تو
رفته از خواهر تو
چی میشه سهم زینب
از هل من ناصر تو
من غم دخترت و دارم غصه ی حنجرت و دارم
اظطراب غریبی او لحظه ی آخرت و دارم
واحد (حاج محمود کریمی)
ستر ناموس نبوت چون حجاب زینب است
محتجب لفظ حجاب از احتجاب زینب
ای حسین عشق منی حسین عشق منی
حسین عشق منی حسین عشق منی
دانش آموز علی خواهر ناموس دین
کی دهد معجر ز سر قرآن کتاب زینب است
ای حسین عشق منی حسین عشق منی
حسین عشق منی حسین عشق منی
از میان تربتش بوی حسین آید برون
کهنه پیراهن گمانم در مزار زینب است
ای حسین عشق منی حسین عشق منی
حسین عشق منی حسین عشق منی
پرچمت گر سرنگون شد من نگه میدارمش
غم مخور بعد از تو پشتیبان پرچمت زینب است
ملجا اهل حرم تا ظهر اگر عباس بود
شب نگهبان در کنار نهر علقم زینب است
مدعی دیگر مزن بیهوده لاف عاشقی
گر حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است
شور
بی تو خشکم خاکم خرابم
بی تو هیچم سردم سرابم
با تو خوبم خیرم ثوابم
بی تو آهم دردم عذابم
مولانا حسین حسین حسین
-------
بی تو دنیا معنا نداره
بی تو عالم آقا نداره
آقا هر کس بی تو بمونه
عشق و دین و دنیا نداره آقا نداره
مولانا حسین حسین حسین
-------
با تو شورم سوزم گدازم
با تو معنا داره نمازم
آقا هرجا تنها شدم من
با تو گفتم راز و نیازم
من که غیر تو کسی رو ندارم
مولانا حسین حسین حسین
-------
واویلا حسین
به سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه میبرند
نمی روم ولی مرا به تازیانه میبرند
سر تو را به نیزه ای نشانده دشمن علی
نمی روم ولی مرا به این بهانه میبرند
با یک نفس تمام جهنم شود بهشت
گویند اگر جهنمیان یک صدا حسین
تایپ : مجتبی نظری پور
منبع : وبلاگ شعر و سبک
http://shear.blog.ir